سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قالب وبلاگ

حضرت خضر نبی علیه السلام
بر اساس عشق به جمال نورانی حضرت خضر نبی (ص) و از طریق همین فضای مجازی خطاب به حضور مبارک ایشان دارم که آقای من دوستتانن دارم و مشتاق دیدار .... 

در قرآن مجید صریحا نامى از خضر برده نشده و از رفیق یا استاد موسى تنها به عنوان «عبدا من عبادنا آتیناه رحمة من عندنا و علمناه من لدنا علما» ترجمه: تا این که [خضر] بنده اى از بندگان ما را یافتند که از جانب خود به او رحمتى عطا کرده و از نزد خود به او دانشى آموخته بودیم (کهف، 65) که بیانگر مقام عبودیت و علم و دانش خاص او است، یاد شده است. علامه طباطبایی می فرماید: در قرآن کریم درباره حضرت خضر غیر از همین داستان رفتن موسى به مجمع البحرین چیزى نیامده و از جوامع اوصافش چیزى ذکر نکرده مگر همین که فرموده: «فوجدا عبدا من عبادنا اتیناه رحمة من عندنا و علمناه من لدنا علما». تعبیر به" وجدا" نشان مى دهد که آنها در جستجوى همین مرد عالم بودند و سرانجام گمشده خود را یافتند.
و تعبیر به" عبدا من عبادنا" ... (بنده اى از بندگان ما) نشان مى دهد که برترین افتخار یک انسان آن است که بنده راستین خدا باشد و این مقام عبودیت است که انسان را مشمول رحمت الهى مى سازد، و دریچه هاى علوم را به قلبش مى گشاید.
تعبیر به" من لدنا" نیز نشان مى دهد که علم آن عالم یک علم عادى نبود بلکه آگاهى از قسمتى از اسرار این جهان و رموز حوادثى که تنها خدا مى داند بوده است.تعبیر به" علما" که نکره است، و در این گونه موارد معمولا براى تعظیم مى آید، نشان مى دهد که آن مرد عالم بهره قابل ملاحظه اى از این علم یافته بود. علامه طباطبایی می فرماید: این علم نیز مانند رحمت علمى است که غیر خدا کسى در آن صنعى و دخالتى ندارد، و چیزى از قبیل حس و فکر در آن واسطه نیست. و خلاصه، از راه اکتساب و استدلال به دست نمى آید. دلیل بر این معنا جمله " من لدنا" است که مى رساند منظور از آن علم، علم لدنى و غیر اکتسابى و مختص به اولیاء است. و از آخر آیات استفاده مى شود که مقصود از آن، علم به تاویل حوادث است.
در اینکه منظور از" رحمة من عندنا" در آیه فوق چیست مفسران تفسیرهاى مختلفى ذکر کرده اند: بعضى آن را به مقام نبوت، و بعضى به عمر طولانى تفسیر کرده اند، ولى این احتمال نیز وجود دارد که منظور استعداد شایان و روح وسیع و شرح صدرى است که خدا به آن مرد داده بود تا پذیراى علم الهى گردد. علامه طباطبایی می فرماید: هر نعمتى، رحمتى است از ناحیه خدا به خلقش، لیکن بعضى از آنها در رحمت بودنش اسباب عالم هستى واسطه است، مانند نعمتهاى مادى ظاهرى، و بعضى از آنها بدون واسطه رحمت است، مانند نعمت هاى باطنى از قبیل نبوت و ولایت و شعبه ها و مقامات آن.
و از اینکه رحمت را مقید به قید" من عندنا" نموده که مى فهماند کسى دیگر غیر خدا در آن رحمت دخالتى ندارد، فهمیده مى شود که منظور از رحمت مذکور همان رحمت قسم دوم یعنى نعمت هاى باطنى است.
و از آنجایى که ولایت مختص به ذات بارى تعالى است هم چنان که خودش فرموده " فالله هو الولی" «سوره شورى، آیه 9» ولى نبوت چنین نیست، زیرا غیر خدا از قبیل ملائکه کرام نیز در آن دخالت داشته، وحى و امثال آن را انجام مى دهند، لذا مى توان گفت منظور از جمله" رحمة من عندنا"- که با نون عظمت (من عندنا) آورده شده و نفرموده" من عندى- از ناحیه من"- همان نبوت است، نه ولایت. و به همین بیان تفسیر آن کسى که کلمه مذکور را به نبوت معنا کرده تایید مى شود.

حضرت خضر در روایات
در روایات متعددى این مرد عالم بنام" خضر" معرفى شده است، و از بعضى از روایات استفاده مى شود که اسم اصلى او" بلیا ابن ملکان" بوده، و خضر لقب او است، زیرا هر کجا گام مى نهاده زمین از قدومش سرسبز مى شده است. بعضى نیز احتمال داده اند که نام این مرد عالم،" الیاس" بوده، و از همین جا این تصور پیدا شده است که ممکن است" الیاس" و" خضر" نام یک نفر باشد، ولى مشهور و معروف میان مفسران و راویان حدیث همان اول است. بدیهى است نام این مرد، هر چه باشد مهم نیست، مهم این است که او یک دانشمند الهى بود، و مشمول رحمت خاص پروردگار، و مامور به باطن و نظام تکوینى جهان، و آگاه از پاره اى از اسرار، و از یک جهت معلم موسى بن عمران، هر چند موسى در پاره اى از جهات بر او مقدم بوده است. و در اینکه او پیامبر بوده است یا نه باز روایات مختلفى داریم. در جلد اول اصول کافى روایات متعددى نقل شده است که دلالت بر این دارد که این مرد عالم، پیامبر نبود بلکه دانشمندى همچون" ذو القرنین" و" آصف ابن برخیا" بوده است. در حالى که از پاره اى دیگر از روایات استفاده مى شود او داراى مقام نبوت بود، و ظاهر بعضى تعبیرات آیات فوق نیز همین است، زیرا در یک مورد مى گوید" من این کار را از نزد خود نکردم" و در جاى دیگر مى گوید" ما مى خواستیم چنین و چنان شود". و از بعضى از روایات استفاده مى شود که او از یک عمر طولانى برخوردار بوده است.
از فرمایش امام صادق علیه السلام چنین بر می آید که خضر را خدا به سوی قومش مبعوث فرموده بود و او مردم را به سوی توحید و اقرار به انبیاء و فرستادگان خدا و کتاب های او دعوت می کرد.
از معجزاتش این بود که روی هر زمین خشکی می نشست، زمین سبز و خرم می گشت و دلیل نامش، خضر (سبز) نیز همین است. نام اصلی خضر «تالیا بن ملکان بن عامر بن أرفخشید بن سام بن نوح علیه السلام» است. او همان عالم الاهی بود که موسی به دیدارش رفت و در قرآن بدون ذکر نام با عبارتی درخشان ستوده شده است: «عبدا من عبادنا اتیناه رحمة من عندنا و علمنا من لدنا علما.» (او یکی از بندگان ما بود که رحمت خویش را به سویش فروفرستادیم و از نزد خویش به او علم آموختیم.) در قرآن کریم درباره ی حضرت خضر غیر از توصیف مذکور و داستان همراهی حضرت موسی با او چیز دیگری ذکر نشده است. از امام صادق (ع) آورده اند که...اما آن بنده صالح خدا خضر، خداوند عمر او را نه به خاطر رسالتش طولانى گردانید و نه به خاطر کتابى که بدو نازل کند و نه به خاطر این که به وسیله او و شریعت او، شریعت پیامبران پیش از او را نسخ کند ونه به خاطر امامتى که بندگانش بدو اقتدا نمایند و نه به خاطر طاعتى که خدا بر او واجب ساخته بود، بلکه خداى جهان آفرین، بدان دلیل که اراده فرموده بود عمر گرامى قائم (ع) را در دوران غیبت او بسیار طولانى سازد ومى دانست که بندگانش بر طول عمر او ایراد و اشکال خواهند نمود، به همین جهت عمر این بنده صالح خویش خضر را طولانى ساخت که بدان استدلال شود و عمر قائم (ع) بدان تشبیه گردد و بدین وسیله اشکال و ایراد دشمنان و بداندیشان باطل گردد. بدون تردید او زنده است و هم اکنون بیش از شش هزار سال از عمر شریفش مى گذرد.
زندگى حضرت خضر و رفتنش به بحر ظلمات وخوردنش از آب حیات خود داستان مفضلى است که درکتب تاریخى وحدیثى به تفصیل از آن بحث شده است.شرکت حضرت خضر در مراسم عید غدیر در سرزمین غدیر خم و در مراسم سوگوارى رسول اکرم (ص) به هنگام رحلت آن حضرت ودر سوگ حضرت على (ع) به هنگام شهادت آن حضرت در کتاب هاى حدیثى مشروحا آمده است. امام رضا (ع) مى فرماید: حضرت خضر (ع) از آب حیات خورد،او زنده است وتا دمیده شدن صور از دنیا نمى رود، او پیش ما مى آید وبر ما سلام مى کند، ما صدایش را مى شنویم و خودش را نمى بینیم، او در مراسم حج شرکت مى کند وهمه مناسک را انجام مى دهد، در روز عرفه در سرزمین عرفات مى ایستد و براى دعاى مؤمنان آمین مى گوید. خداوند به وسیله او در زمان غیبت، از قائم ما رفع غربت مى کند وبه وسیله او وحشتش را تبدیل به انس مى کند. از این حدیث استفاده مى شود که حضرت خضر (ع) جزء سى نفرى است که همواره در محضر حضرت بقیة الله (ع) هستند و رتق و فتق امور به فرمان آن حضرت در دست آن هاست.

شخصیت حضرت خضر در روایات
از آنچه از روایات نبوى و یا روایات وارده از طرق ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) در داستان خضر رسیده چه مى توان فهمید؟ از روایت محمد بن عماره که از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده، چنین برمى آید که آن جناب پیغمبرى مرسل بوده که خدا به سوى قومش مبعوثش فرموده بود، و او مردم خود را به سوى توحید و اقرار به انبیاء و فرستادگان خدا و کتابهاى او دعوت مى کرده و معجزه اش ‍ این بوده که روى هیچ چوب خشکى نمى نشست مگر آنکه سبز مى شد و بر هیچ زمین بى علفى نمى نشست مگر آنکه سبز و خرم مى گشت، و اگر او را خضر نامى دند به همین جهت بوده است و این کلمه با اختلاف مختصرى در حرکاتش در عربى به معناى سبزى است، وگرنه اسم اصلى اش تالى بن ملکان بن عابر بن ارفخشد بن سام بن نوح است .مؤید این حدیث در وجه نامیدن او به خضر مطلبى است که در الدرالمنثور از عده اى از ارباب جوامع حدیث از ابن عباس و ابى هریره از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمود: خضر را بدین جهت خضر نامیدند که وقتى روى پوستى سفید رنگ نماز گزارد، همان پوست هم سبز شد.
و در بعضى از اخبار مانند روایت عیاشى از برید از یکى از دو امام باقر یا صادق (علیهماالسلام) آمده که: خضر و ذو القرنین دو مرد عالم بودند نه پیغمبر. و لیکن آیات نازله در داستان خضر و موسى خالى از این ظهور نیست که وى نبى بوده، و چطور ممکن است بگوییم نبوده در حالى که در آن آیات آمده که حکم بر او نازل شده است.
و از اخبار متفرقه اى که از امامان اهل بیت (علیهم السلام) نقل شده برمى آید که او تاکنون زنده است و هنوز از دنیا نرفته است. و از قدرت خداى سبحان هیچ دور نیست که بعضى از بندگان خود را عمرى طولانى دهد و تا زمانى طولانى زنده نگه دارد. برهانى عقلى هم بر محال بودن آن نداریم و به همین جهت نمى توانیم انکارش کنیم.
علاوه بر اینکه در بعضى روایات از طرق عامه سبب این طول عمر هم ذکر شده است. در روایتى که الدرالمنثور از دارقطنى و ابن عساکر از ابن عباس نقل کرده اند چنین آمده که: او فرزند بلا فصل آدم است و خدا بدین جهت زنده اش نگه داشته تا دجال را تکذیب کند. و در بعضى دیگر که در الدرالمنثور از ابن عساکر از ابن اسحاق روایت شده نقل گردیده که آدم براى بقاى او تا روز قیامت دعا کرده است.
و در تعدادى از روایات که از طرق شیعه و سنى رسیده آمده که خضر از آب حیات که واقع در ظلمات است نوشیده، چون وى در پیشاپیش لشکر ذوالقرنین که در طلب آب حیات بود قرار داشت، خضر به آن رسید و ذوالقرنین نرسید.و این روایات و امثال آن روایات آحادى است که قطع به صدورش نداریم، و از قرآن کریم و سنت قطعى و عقل هم دلیلى بر توجیه و تصحیح آنها نداریم.
قصه ها و حکایات و همچنین روایات در باره حضرت خضر بسیار است ولیکن چیزهایى است که هیچ خردمندى به آن اعتماد نمى کند. مانند اینکه در روایت الدرالمنثور از ابن شاهین از خصیف آمده که: چهار نفر از انبیاء تاکنون زنده اند، دو نفر آنها یعنى عیسى و ادریس در آسمانند و دو نفر دیگر یعنى خضر و الیاس در زمینند، خضر در دریا و الیاس در خشکى است. و نیز مانند روایت الدرالمنثور از عقیلى از کعب که گفته: خضر در میان دریاى بالا و دریاى پائین بر روى منبرى قرار دارد، و جنبندگان دریا ماءمورند که از او شنوایى داشته باشند و اطاعتش کنند، و همه روزه صبح و شام ارواح بر وى عرضه مى شوند.
و مانند روایت الدرالمنثور از ابى الشیخ در کتاب «العظمة» و ابى نعیم در حلیه از کعب الاحبار که گفته: خضر پسر عامیل با چند نفر از رفقاى خود سوار شده به دریاى هند رسید - و دریاى هند همان دریاى چین است - در آنجا به رفقایش گفت: مرا به دریا آویزان کنید، چند روز و شب آویزان بوده آنگاه صعود نمود گفتند: اى خضر چه دیدى؟ خدا عجب اکرامى از تو کرد که در این مدت در لجه دریا محفوظ ماندى! گفت: یکى از ملائکه به استقبالم آمده گفت: اى آدمى زاده خطاکار، از کجا مى آیى و به کجا میروى؟ گفتم: مى خواهم ته این دریا را ببینم. گفت: چگونه مى توانى به ته آن برسى در حالى که از زمان داود (علیه السلام) مردى به طرف قعر آن مى رود و تا به امروز نرسیده. با اینکه از آن روز تا امروز سیصد سال مى گذرد. و روایاتى دیگر از این قبیل روایات که مشتمل بر نوادر داستانها است.


بنده  شخصا با توجه  به  آنچه شنیده بودم  عاشقانه  دوست داشتم  تا حضرت خضر را زیارت کنم  ...که در سن حدود 13 سالگی ایشان را از نزدیک  با قیافه ای که  نه تا آنروز دیده و نه تا امرز (بسی ساده و لی جذاب) دیده ام زیارت کردم ولی از روی حالت شگفت زدگی مبهوت بودم  و فقط به قد و قامت ایشان می نگریستم ...این وبلاگ را نه به جهت تبلیغ و نه از روی هدف  مادی  تدوین کرده ام فقط برای آن عده از دوستا نی نوشته ام  که شاید مثل من همان مشخصات و همان حالت اتفاق افتاده باشد..و ای کاش کسی کمک می  کرد ..و در صورت توانائی نقاشی کردن چهره آن حضرت بر اساس بیان من از فرم چهره مبارک ایشان این کار را انجام میداد ....



[ پنج شنبه 89/3/13 ] [ 9:52 صبح ] [ رو ح اله ار جمندی ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

از کو دکی عا شق جما ل حضر ت خضر (ص) بوده وهستم ..ای کاش ...ای کاش ...
آرشیو مطالب
امکانات وب

زنبور درمانگرم  به وبلاگهایم در فضای مجازی توجه نمائید...  بیش از نیم قرن  در رشته اجدادیم که در ده بالای یزد ( در دامنه ی شیر کوه یزد) زندگی  و قبل از اینکه شیخ بزرگ ابو علی سینا پا به عرصه حیات بگذارد با داروهای گیاهی سلامت را هدیه می کردند.. در رشته زنبور درمانی  تلاش می نمایم ...در این مدت طولانی با  تلاش به داروئی رسیده ام که  حقیقتا آب حیات است ...شما فقط آن را در یک مورد بکار برید تا  توانمندی قدرت الهی را در دستان خود حس کنید ....


بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 100996